Pytanie | Odpowiedź | |||
---|---|---|---|---|
همواره ياد نمي گيرم -بلد نمي باشم
|
||||
همواره در اين حال است
|
||||
مضارع ((ب)) سر فعل صورت مي گيرد
|
||||
بنویسم
|
||||
همواره ياد نمي گيرم كه بنويسم
|
||||
حفظ كنم
|
||||
درس بخونم
|
||||
تماشا كردن
|
||||
با چيزي سرگرم شدن
|
||||
بازي كردن
|
||||
برادر داداش+م
|
||||
ميمنت و مبارك اسم داداشش ميمون هست
|
||||
ببين توجه كن
|
||||
عمو من-نارضايتي
|
||||
پدر
|
||||
شدند
|
||||
خيلي
|
||||
زياد
|
||||
تمامشون مي كنم
|
||||
بازي ميكنيم
|
||||
خيلي زود-زود زود
|
||||
فردا
|
||||
ولي
|
||||
هذا الوقت-الان
|
||||
بي حوصله ام-حوصله ام سر رفته
|
||||
خسته ام
|
||||
بازي كنم
|
||||
اسباب بازی
|
||||
ثانیه ها
|
||||
فراموشت نشه-يادت نره
|
||||
دخترم
|
||||
داستان
|
||||
اين
|
||||
سوسک
|
||||
همواره در يه حالتي موند
|
||||
تابستان
|
||||
زمستان
|
||||
دلخور-پشيمان-ناراحت
|
||||
باشه
|
||||
تمام ميشه
|
||||
اولین چیز
|
||||
بعد از آن-بعدش
|
||||
نزد من
|
||||
بر مي گرد
|
||||
داداشت
|
||||
شوخی میکنم
|