→ Moon And The Sun → Rozpocznij Naukę

Pytanie		Odpowiedź
Do you ever wonder where the moon and the sun came from? rozpocznij naukę		آیا تا به حال به این فکر کرده اید که ماه و خورشید از کجا آمده اند؟
The Inuit people of Alaska have a theory. rozpocznij naukę		مردم اینوئیت آلاسکا یک نظریه دارند.
They tell a story about a beautiful girl rozpocznij naukę		آنها داستانی در مورد یک دختر زیبا تعریف می کنند
She was very nice., rozpocznij naukę		خیلی خوب بود
In contrast, her brother was a mean little boy. rozpocznij naukę		در مقابل، برادرش پسر کوچکی بود.
One day he proposed something. “We should go to a party,” rozpocznij naukę		یک روز چیزی پیشنهاد داد. "باید به مهمانی برویم"
The girl accepted. rozpocznij naukę		دختر قبول کرد.
it was necessary for her to prepare rozpocznij naukę		برای او لازم بود که آماده شود
She arranged her hair and put on nice clothes. rozpocznij naukę		موهایش را مرتب کرد و لباس های زیبا پوشید.
This required a lot of time. But the girl worked hard, rozpocznij naukę		این نیاز به زمان زیادی داشت. اما دختر سخت کار کرد،
and soon she had success. She looked perfect. rozpocznij naukę		و به زودی او موفق شد. او کامل به نظر می رسید.
They attended the party together. rozpocznij naukę		آنها با هم در این مهمانی شرکت کردند.
The girl was having fun rozpocznij naukę		دخترک داشت خوش می گذشت
she walked into the bathroom rozpocznij naukę		او وارد حمام شد
Suddenly, the lights were turned off! rozpocznij naukę		ناگهان چراغ ها خاموش شد!
Someone grabbed her hair and tore her clothes. rozpocznij naukę		شخصی موهایش را گرفت و لباسش را پاره کرد.
She ran out of the bathroom. rozpocznij naukę		از حمام دوید بیرون.
She wanted to know who did this to her. rozpocznij naukę		می خواست بداند چه کسی این کار را با او انجام داده است.
Then she had an idea. She fixed her hair again. rozpocznij naukę		سپس او یک ایده داشت. دوباره موهایش را مرتب کرد.
This time it was even more beautiful. rozpocznij naukę		این بار زیباتر بود.
She even balanced beautiful jewels in it. rozpocznij naukę		او حتی جواهرات زیبا را در آن متعادل کرد.
She wanted to encourage the person to grab it again. rozpocznij naukę		او می خواست آن شخص را تشویق کند تا دوباره آن را بگیرد.
She put black dirt in her hair. rozpocznij naukę		خاک سیاه روی موهایش ریخت.
The purpose of this was to catch the person. rozpocznij naukę		هدف از این کار گرفتن آن شخص بود.
She went to the bathroom again, and it was the same pattern. rozpocznij naukę		دوباره به دستشویی رفت و همان الگو بود.
The lights went off, and someone grabbed her hair. rozpocznij naukę		چراغ ها خاموش شد و یکی موهایش را گرفت.
When he released it, his hand was black. rozpocznij naukę		وقتی رها کرد دستش سیاه بود.
The girl returned to the party. rozpocznij naukę		دختر به مهمانی برگشت.
She knew there was only a single person with a black hand. rozpocznij naukę		او می دانست که تنها یک نفر با دست سیاه وجود دارد.
When she saw that person rozpocznij naukę		وقتی اون شخص رو دید
he was very familiar. It was her brother! rozpocznij naukę		او بسیار آشنا بود برادرش بود!
He ran into the woods. The girl ran after him rozpocznij naukę		او به داخل جنگل دوید. دختر به دنبال او دوید
They both carried fire so they could see in the dark rozpocznij naukę		هر دو آتش حمل می کردند تا بتوانند در تاریکی ببینند
The smoke went into the air. As they ran, they grew. rozpocznij naukę		دود به هوا رفت. همانطور که می دویدند، رشد می کردند.
They became huge. Then they went into space. rozpocznij naukę		آنها بزرگ شدند. سپس به فضا رفتند.
When the girl’s fire went out, she hung in the sky. rozpocznij naukę		وقتی آتش دختر خاموش شد، در آسمان آویزان شد.
She became the moon, and her brother became the sun. rozpocznij naukę		او ماه شد و برادرش خورشید شد.
They chase each other forever. rozpocznij naukę		آنها برای همیشه یکدیگر را تعقیب می کنند.

moon and the sun

Musisz się zalogować, by móc napisać komentarz.